دل شكسته
دلمو پينه زدم ، شكسته بود
از همه اهل زمونه خسته بود
يكي اومد دلمو گرفت و رفت
هموني كه به دلم نشسته بود
قبلنا يكي ديگه ام اين كارو كرد
اون نگون بختي كه بخت و بسته بود
تا پاي جون دادنم عاشق شدم
ولي حتي اون دل هم نبسته بود
من مي گفتم عاشقم باش نميشد
اتّصال بينمون گسسته بود
بعد اين همه بدي به روي ما
انگاري خدا درو نبسته بود
گدايي مي كرديم و به سينه مون
دست رد نَزَد با اينكه خسته بود
دل پينه بسته هم رد نميشه
خواستِمون،چون دلامون شكسته بود
***
پناه بر خدا از عذاب اَليمي كه در انتظار جداكنندگان عشق حقيقي ازقلبها ميباشد.
شعر في البداهه ؛ سروده مهدي پرده نشين / متخلّص به مهيار، تقديم به همه رهروان واقعي مسير دلدادگي
- دوشنبه ۰۲ فروردین ۹۵ | ۱۶:۳۶ ۳۱ بازديد
- ۰ نظر