تفريط در حق محبوب دلها

اگر تيغ دنيا بجنبد زجا - نبرّد رگي تا نخواهد خدا

تفريط در حق محبوب دلها

واژه ها نيز به گردن ما ناطقان حق دارند .

حق واژه ها اين است كه از آنها در راهي كه شايسته است بهره ببريم .

گرچه كه تمام كلمات و بهترين عبارات ما نيز به دور از شأن والا و اعظم و اكبر باري تعالي است ؛

هر چه نيكويي و خوبي به تو تقديم كنند

باز انگار كه تكريم ، نه تحريم كنند *

 

ولي واژه هاي زيبايي را كه فقط شايسته تقديم به ساحت باري تعالي است ، نبايد صرف غير خداوند نمود .

در اين صورت قدر و ارزش عبارات ، كاسته مي شود و در سوز و گداز و مناجات هاي شبانه ، شرمساري در مقابل معشوق را در پي داشته و اين نيز خود همسان پنداري خالق با مخلوق است كه نگون بختي در پي خواهد داشت .

واژه هايي را فقط براي خدا نگه داريم و به هيچ وجه به پاي ديگري نريزيم كه در موقع نيايش و مناجات خداوند به ملايك نفرمايد : اينها همان تمجيدهايي است كه به بنده من عرضه داشت ، حال كه از ارزش آن كاسته به من تقديم مي كند ...

اگر راه عزّت ره بنده گيست

غرور فزون قاتل زنده گيست

گر او مي دهد روزي روز را

چرا بنده اي شمس مه سوز را ؟

اگر قدرتت بخشش و لطف اوست

ستم بر بني آدم امري نكوست ؟

اگر محو بد ديده گي حائز است

تعدّي به نامحرمان جايز است ؟

اگر همره جمله تنها خداست

فراموشي و غفلت از حق رواست ؟

اگر حاجتت را صمد مي دهد

چرا دست سويي دگر مي رود؟

اگر عشق باشد ز لطف احد

چرايش نريزي به پاي صمد

اگر هست واهب عطا كردگار

چرا مي كني نعمتش احتكار ؟

اگر وقت عصيان تن آماده است

عذابي كه رب مي كشد ساده است؟

به سنجش اگر شاخص اش خَردل است

يد بخشش كز سخن افضل است *

 

* اشعار؛ سروده مهدي پرده نشين / متخلّص به مهيار خراساني

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.