داغي كه مارا تا قيامت مي سوزاند ( تحليل وقايعي در مورد حضرت زهرا سلام الله عليها)

مي خوانيم ولي نمي دانيم: ( فرق است بين دانستن و فهميدن )

يقيناً هر درسي را كتابي است . درس اين كتاب (قرآن كريم) بهروي است . رفتن چگونه بهتر مي شود ؟ با محركي چون اين معصومان . كامل تر آنكه اينانند تفسير كلام . مگر مي شود كلامي را زمزمه كني كه از تفسيرش فارقي . فراق از اينان ، فراق از سعادت ، كرامت ، نجابت ، بصيرت ، معرفت ، بزرگي ، عرفان ، و كمال است . وقتي حبّ و پيروي از آنان ، سپر ابليۀ دنيا و سوز آخرت است ، آيا مي شود در درياي كرامت آنان غرقه باشي ولي از آنان بيزاري بجويي .

 

به خداي احد و واحد كه اگر ما ذرّه اي از احسان چهارده معصوم نسبت به خود را درك كنيم ؛ به شكرانه ي نيكي هاي بيشمارشان هميشه در خدمت آنان خواهيم بود ؛ خدايا آنچه را كه من از كرامت و احسان آنان ( آل الله) مي دانم ، حتي بيشتر به لايقين بفهمان .

تحليل و موشكافي :

«عايشه» گويد:«فاطمه(سلام الله عليها) ميراث خود را در«مدينه» و«فدك» و باقيماندة خمس را از«ابوبكر» طلب كرد، امّا وي از پرداختن آن به فاطمه خودداري كرد، فاطمه(سلام الله عليها)  بر«ابوبكر» خشمگين شد و با او قهر كرد و حرف نزد تا روزي كه از دنيا رفت.»، جالب اينجاست كه«بخاري» گويد: پس از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) جابربن عبدالله، ادّعا كرد كه آن حضرت به او وعدة دادن چيزهايي را داده بود، ابوبكر سه بار دستش را پر كرد و در هر نوبت، پانصد درهم به او داد، آيا كسي نيست از ابوبكر بپرسد: چرا ادعاي جابر را بدون هيچ گواهي، تصديق كردي، امّا ادعاي زهرا(سلام الله عليها)  را خير؟! آيا جابر، با تقواتر و راست گو تر از آن حضرت بود؟! در حالي كه: به شهادت آية تطهير، زهرا (سلام الله عليها) معصوم است. به فرمودة رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فاطمه(سلام الله عليها) ، سرور زنان است، به فرمودة رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) فاطمه(سلام الله عليها) سرور زنان اهل بهشت است، فاطمه(سلام الله عليها) ، پارة تن رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم)  است.

چرا شهادت علي (ع) و امّ ايمن، در تأييد سخنان فاطمه(سلام الله عليها) را نپذيرفتني؟ بخاري نقل مي‌كند كه: قوم بني صهيب، ادّعا كردند كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) ،دو منزل و يك اطاق را به صهيب، بخشيده است، مروان گفت: چه كسي به نفع شما شهادت مي‌دهد؟ گفتند: ابن عمر، وي را طلبيد و او هم گفت: گواهي مي‌دهم كه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) ، دو منزل و يك اطاق، به صهيب داده است، آنگاه مروان بر اين گواهي صحّه گذاشت و به آنان بخشيد. آيا فرزندان صهيب، در ادعاي شان راست گوتر از دختر گرامي رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) هستند، يا گواهي عبدالله بن عمر، قوي‌تر از گواهي علي(ع) و ام ايمن است؟! يا اين كه عبدالله بن عمر، مورد اطمينان دستگاه حاكمه است ولي علي (ع) خير؟!

ابوبكر به پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) نسبت داد، كه آن حضرت فرمود: ما پيامبران، ارث نمي‌گذاريم. و حال آن كه قرآن كريم (سورة نمل، آيه 16) صراحتاً مي‌فرمايد: سليمان از داوود ارث برد.

چرا ادعاي ابوبكر قبول مي‌شود، اما سخن فاطمه (سلام الله عليها) و علي (ع) كه از اهل بيت هستند، ردّ مي‌گردد؟ شايد به خاطر اين كه او حاكم است در حالي كه نماز ابوبكر، عمر، عثمان و تمامي اصحاب و جميع مسلمانان، پذيرفته نمي‌شود، مگر اين كه بر محمد آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) صلوات و درود بفرستد.

عبدالله بن عمر مي‌گويد: رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) به همسرانش، صد بار شتر از محصولات خيبر مي‌بخشيد، عمر خيبر را تقسيم كرد و همسران حضرت را مخيّر كرد كه مقداري از آب و زمين به آن‌ها بدهد يا همان برنامة پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) را اجرا كند كه برخي زمين را اختيار كردند و برخي بار شتر را، عايشه هم زمين را برگزيد. اگر پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) ميراث باقي نمي‌گذارد، چگونه همسرانش از جمله؛ عايشه، ارث مي‌برند ولي دخترش فاطمه (سلام الله عليها) خير؟!

پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: فاطمه(سلام الله عليها) پاره تن من است، هر كس او را به غضب آورد، به طور حتم مرا به غضب آورده است، ابوبكر به طور قطع و يقين، حضرت زهرا (سلام الله عليها) را به خشم آورد، در حالي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) فرموده بود: هر كه او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده و هر كه مرا به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است. و تا روزي كه از دنيا رفت، با او حرف نزد و فرمود: به خدا قسم، پس از هر نمازي كه مي‌خوانم، تو را نفرين مي‌كنم.

(در ادامه آمده است كه) ابن ابي الحديد مي‌گويد: خبر صحيح نزد ما اين است كه، فاطمه (سلام الله عليها) از دنيا رحلت نمود؛ در حالي كه ازابوبكر و عمر غضبناك بود، لذا حضرت فاطمه (سلام الله عليها) وصيت كرد تا اين دو نفر – ابوبكر – عمر – بر جنازه او نماز نگزارند. (چه بگويم، ج 1، ص 86 الي 88) *

 

غمي افتاد به جانان كه جهان مي سوزد       دل هـر ديـو و پريزاد از آن مي سوزد*

 

*مهدي پرده نشين / متخلص به مهيار

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.